دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : لیدی پریسا
وقتی ک دلم میگیره! سلام به همه!.....وقتی ک دلم میگیره،وقتی احساس میکنم تو دلم خبراییه که نمیدونم و داره حالمو خراب میکنه......یه کم الو میخورم و میشینم رو سنگ دستشویی و یه کتاب پونصد صفحه ایه عاشقونه(که شدیدا اسهال اوره!)رو باز میکنم!!!! الان میتونم قیافتونو رو تصور کنم!....خب چیه؟ ولی دلیلی نمیبینم مثل خیلی از دوستا به کل کائنات و جهان هستی فحش ناجور بدم و خودمو بی اعصاب جلوه بدم و حال ملتو با نوشته هام بگیرم! خو اخه چرا؟؟؟ اگه میخواستم از مشکلات و سختی های زندگیم و درگیری هام با اطرافیانم و غیره و غیره بنویسم الان یه رنج نامه ی هزار صفحه ای حی و حاظر تحویلتون میدادم! ولی از ننه ی عروس(خودم!)این نصیحتو قبول کنین که زندگی خودش بی اعصاب و نامرده!.....دور و برمون هم پر ادم زبون نفهمه!.....مشکلات هم که ابشار میشن وسط فرق سرمون!!!(اصلا هنوز تو شوک جمله ی خودمم!) پس میشه جوری زندگی کرد که اگه خدایی نکرده همون روز مردین(خدا نکنه....!)اون دنیا هی حسرت نخورین که چرا از زندگی لذت نبردیم و این حرفا! الان بخند!.....میگم بخند!!!!....بابا مگه زورت میاد؟....بخند!.....افرین!....خب خب خب،اون دیگه ناجور شد یه کم ملایم تر!.....افرین،درست شد!..... به هر حال این نصیحتی ننه ی عروسانه از بنده بود! قبول کنی به نفعته عموووووووووووووووووووووو! تا پست بعدی بای! ![]()
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 9:55 :: نويسنده : لیدی پریسا
همشاگردی سلام!.....همشاگردی خبر مرگت! سلام به همه ی دوستای خوب!....باز آمد،بوی ماه مدرسه!....بوی بازی های راه مدرسه! بازمممممممممم مهر!......یه ماه حال به هم زن و البته پر از امید و شوق برای حرکت به سوی فردا(دروغی بیش نیست،بشنو ولی باور نکن!) با لباس هایی گل و گشاد که به احتمال زیاد همشونو از رو سایز بامشاد دوختن! شلوارایی که خشتکشون تا سر زانو میرسه و وقتی میکشیشون بالا میشن شلوارک! کیف های سنگین و بوی خیار و میوه های له شده یا لقمه های چپیده! ای خداااااااااااااااااااااااا! بازم معلم های بی اعصاب و نصیحت کن که چه ما درس بخونیم و چه نخونیم یه ریال هم به حقوقشون اضافه نمیشه!(تیکه کلام معروف ننه معلم ها!) بازم مدیر هایی که میخوان مچتو بگیرن! وای و وای و وای! بازم رقابت و دعوا و خاله زنک بازی های دخترای تنبل کلاس! البته خدا رو شکر امسال از جوجه های مدرسه یه درجه ارتقا یافتیم و شدیم کلاس دومی! دوممممممممممممم دبیرستان!.....کلی به اولیا زور میگیم! منتظرشم! راستی پیشاپیش تولد مجید خراطها رو به همه ی طرفداراش(البته اگه از دست اهنگاش خودکشی نکرده باشی!)تبریک عرض میکنم!!!!!!!!!!! الان دارم یه اهنگ از فریمن رو گوش میدم.....خیلی حاللللللل میده!.....البته دری وری میگه ولی ریتمش توپه! من برم قررررررررررر بدم!.....تا پست بعدی بای! ![]()
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : لیدی پریسا
سلام به همه....با این که من سیسختی تشریف دارم ولی هیچ وقت در موردش چیزی ننوشتم....البته پشیمونم! پشیمونم پشیمونم پشیمون!....پشیمونم که مطلب ننوشتم!....سیسختی بودم و باهاش نبودم....سیسختی بودم و چیزی نگفتم!(شعری زباله مانند از خودم!) امروز میخوام ببرمتون تو فضا و حس سیسخت! یوهوهو....چشماتونو ببندین....اجی مجی لاترجی.....بروس مروس تو سیسختوس!(ورد بود!) صبح با صدای پرنده ها از خواب پا میشین.... هوا،حتی تو همین فصل هم خنکه! پنجره رو باز میکنین و درختای هلو و سیبو میبینین....(البته اگه خوش شانس باشین پسر همسایه رو هم توش میبینین!)(من از این شانسا ندارم!) لباس میپوشین و از خونه بیرون میاین! هوا نسبتا خنکه و یه کمم باد میاد! تو کوچه ها راه میوفتین راه میرین تا به وسط شهر برسین.... اگه تا اون موقع متلکای پسرای علاف و مو ژل زده دیوونتون نکرده باشه و سر به باغا نذاشته باشین...میتونین فلاکس چایی رو بردارین وبزنین به دل باغای بندون(یه جایی تو شهرمون!)
اوخ اوخ اوخ...تو اون
......نامزد!.....که دستشو بگیری و تو باغا قدم بزنی و چرت و پرتای عاشقونه ببافی!...اوخ اوخ اوخ.....فیس تو فیس....نگو که دلم کبابه! بعد از کمی قدم زدن و انگور و گردو دزدی.....به سمت چشمه های بالا راه میوفتین! اب خنک(البته اگه اب داشته باشه...)،صدای پرنده ها،مسافرایی که هر کدوم از یه دیار اومدن و همه چیز و همه چیز! کم کم داره شب میشه..... باید زود برگردین خونه....چون واسه یه دختر خوب نیست تا شب بیرون ول بچرخه...... واسش حرف در میارن اون وقت هیشکی نمیگیرتش..... شب که شد میتونین با همون نامزد مذکور یا هم خانواده یا اصلا در صورت نبود هیشکی،تنهایی برین سر تپه ی قلات! یه جای باحال و پر پسر(و البته دختر!)....که میتونین به راحتی توش شبتونو بگذرونین.... ای حال میده....ای حال میدههههههههههه..... خب دیگه داره دیر میشه و شما برمیگردین خونه......اگه سر و صدای سجاد رزمجو،که داره خودشو تو عروسی خفه میکنه اینم از سیسخت...... هه هه هه......حالشو ببرین! تا پست بعدی....بای! ![]()
![]() |